تو فاصله جلسه سوم تا ششم اتفاق خیلی مهم و خاصی توی جلسه های روانشناسی نیوفتاد و فقط نکته ای که بشه بهش اشاره کرد این بود که اصرار داشتند حتماً با یکی از اعضای خانواده صحبت مستقیم بشه ، سوالاتی که ازش پرسیده بودن هم سوالات کوته فکرانه ای بود از قبیل:
- از کی اینجوریه؟ ( جلسه بعدی اعتراض کردم به این سوال که مگه مریضم یعنی چی که از کی اینجوریه؟ شما با این درکتون قراره برای من تایدیه صادر کنید؟ اول اطلاعات خودتون رو به روز کنید)
- از کی موهاش بلنده؟ ( جلسه بعد این نکته رو هم مسخره کردم که از نظر شما هرکسی موهای بلندی داره زن و هرکی موهای کوتاه داره مرد هست؟ چقدر کوته فکرید)
- بچگی چه بازیایی میکرده…
و ازین قبیل سوالای مسخره و خنده دار! 😒
جلسات بعدی هم اینطور بود که:
خب چطوری؟ زندگی چطور میگذره؟ مشکلی نداری با زندگی جدید؟ (در لفافه میپرسن که هنوز پشیمون نشدی و مطمئنی؟)
ملاقات با دکتر غدد
دکتر غدد آدم مهربان و فرهیخته ای بود، بعد از صحبت های اولیه به آزمایش خون ارجاع داد که بعد از پرداخت هزینه ۷۵۰ لیر و چند ساعت صبر بررسی کرد و گفت که مانعی برای هورمون تراپی نیست.
برای پزشکی هسته ای هم باید نوبت بگیری که تراکم استخوان رو بررسی کنند.
مشکل با یکی از منشی های بیمارستان
برای ملاقات با هر بخش یا هر دکتر باید هزینه رو به قسمت ثبت اون بخش پرداخت کنید و از بدشانسی این بار منشی آدم هوموفوبی و لجبازی بود و تصمیم گرفت مانع تراشی کنه و ملیت ایرانی رو بهانه کنه و نوع ویزیت رو به توریست تغییر بده (۳ برابر حالت نرمال) این درصورتیه که اقامت من توریستی نیست و کاری که کرد غیرقانونی هست و با شکایت به بخش ارتباط با بیماران (شکایات) بعد از یک ساعت تنش در نهایت به حالت قبل برگشت.